مَـسْـتـانِــہ

کار رو دست میکنه اما چشم میترسه!!

یه حال عجیب غریبی ام

مغزم سِرّ شده

امروز عید غدیر هست. و من دارم خیلی معمولی روزگار میگذرونم

 

این چندروزه استرس زیادی داشتم. تو دلم آشوب بود. ولی اگر کسی منو میدید نمیفهمید

خیلی ریلکس و آروم و معمولی رفتار میکردم ولی درونم جنگ بود.

 

+ خونه الی دعوت بودم برای جشن عید غدیر. ازم خواسته بود زودتر برم و موهاشو درست کنم!

من؟؟؟ من چیزی بلد نیستم. در حد سشوار و اتو فقط بلدم. گفت درهمین حد هم کافیه. تو فقط بیا. زوووود بیا

 

+ آجی اینا اثاث کشی دارن. قرار بود از جشن الی که برگشتم برم به آقاجون سربزنم و عیدی‌ام رو بگیرم. بعد آجی اینا بیان خونمون شام.

بعد بریم خونشون بمونم و کمک کنم برای جمع کردن وسایلش.

میخواستم براش دومدل غذا هم بپزم و ببرم که یه کمکی هم تو آشپزی باشه براش

مواد لازم رو نداشتم و بابا تا بخواد بخره منو دق داد و آخرم نخرید

 

+مربی باشگاه قهر کرد با مسئولای باشگاه و رفت.

مربی شنام هم یه هفته رفت مسافرت و وقتی برگشت باز گفت یه هفته نمیاد چون پاش رو با شیشه بریده و نباید آب بخوره به زخمش

دو هفته ورزش نکردم. حس میکنم دوباره چاق شدم.

فکر اینکه خونه الی اینا چی بپوشم و چی تنم میره اصلا مضطربم کرده بود

 

+ درسام مونده. زندگیم طبق برنامه ام پیش نمیره. از کلاس زبان خیلییی عقب موندم...

 

+چندروزه ادامه سریالی که شروع کردم رو ندیدم. تو این هاگیر واگیر گاهی هم فکرم میره سراغ کانگ‌دو. یعنی مریضه؟ نَمیره؟ خداکنه سریال هپی اند باشه!!!! :(

بعدش هم عذاب وجدان میاد سراغم که تو درس و زبانت عقب مونده اونوقت سریال شروع کردی؟ :(

 

همه چیز خیلی عادی گذشته

مربی جدید اومده برای باشگاه

مربی شنام خوب شده و فردا دوباره میرم استخر

مهمونی الی تموم شد. لباسم تنم میرفت! با اینکه واقعا خیلی چاق شدم ولی زدم به بیخیالی

موهاش خیلی ساده ولی خوب شد

آجی زنگید گفت شب نمیرسه بیاد. کاراش اکثرا انجام شده و فعلا هم نیازی بهم نداره. فردا عصر میرم سر بزنم بهش.

بابا بالاخره امروز خریدهارو انجام داد. (من از اینکه خودم خرید کنم متنفرم)

 

درس و زبانم فقط عقبه که باید جبران کنم..

 

من عادی ام ولی هنوز یک موجود آشفته درون من هست

سنا **
۲۹ مرداد ۹۸ , ۲۰:۵۲

همین دل نگرانی های کوچولو یه جنگ تو دل آدم برپا میکنه که بیا و ببین :)

امان از این درس و زبان که همیشه مخل فیلم دیدن آدمیزادِ :))

+انشاالله همیشه آرامش داشته باشی

پاسخ :

بـــعــلـــه چه جنگــــی:(

آخ آخ واقعا :)) حیف زمان صبر نمیکنه تا من اول سریالمو ببینم بعد به کار و درس و زبانم برسم :))))

ممنونم عزیز دل
شما هم همینطور ❤️❤️❤️🥰😍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan